کنترل زبان

یا او



قانون ۳



بیشتر از آنچه که ضروری است٬ صحبت نکنید.



هرچه بیشتر سخن بگویید٬ عادی تر به نظر می رسید و افراد کمتری را می توانید کنترل کنید. حتی اگر سخن پیش پا افتاده ای را مبهم٬ با مفهومی تثبیت نشده و راز آمیز به کار ببرید٬ اصولی به نظر می رسد. افراد قدرتمند٬ دیگران را با کم گویی تحت تاثیر قرار می دهند و می ترسانند. هرچه بیشتر بگویید٬ احتمال آنکه سخنی ابلهانه به زبان آورید٬ بیشتر می شود.





کلیدهای قدرت


قدرت٬‌از بسیاری جهات٬‌بازی نمودهای ظاهری ست. اگر کمتر از حد لزوم صحبت کنید٬ بزرگتر و قوی تر از آنچه هستید٬‌جلوه می کنید. سکوت شما٬ دیگران را ناراحت می کند. انسانها ماشینهای تفسیر و تشریح هستند؛ آنها می خواهند بدانند چگونه فکر می کنید. هنگامی که سخنان خود را با دقت تحت کنترل داشته باشید٬ آنها نمی توانند به مقاصد و معنای سخنانتان پی ببرند.

آنها با جوابهای کوتاه و سکوت شما٬‌به لاک دفاعی فرو می روند؛ سپس با حالت عصبی به میان گود می پرند و با نظریات گوناگون٬ سکوت شما را مورد حمله قرار می دهند؛ این نظریات آنهاست که اطلاعات جالبی در مورد خود آنها و نقاط ضعفشان در اختیار شما قرار می دهد. آنها جلسه را با این احساس ترک می کنند که گویی مورد دستبرد قرار گرفته اند؛ سپس به خانه می روند و در مورد هر کلمه شما به تفکر می نشینند. این توجه اضافی آنان به توضیحات کوتاه شما٬‌باز هم بر قدرت شما می افزاید.

یادمان باشد هرگز قبل از زیردستان خود٬ لب و دهان خود را حرکت ندهیم. هر اندازه سکوتمان طولانی تر باشد٬‌دیگران لبها و دندان های خود را زودتر حرکت می دهند. به محض اینکه آنها لب و دندان خود را حرکت دادند٬‌می توانیم به نیات آنها پی ببریم. اگر شاه مرموز نباشد٬‌ وزرایش فرصتی به دست خواهند آورد تا قدرت را از او بربایند.

اندی وارول٬‌ مرد جوان٬ عقیده داشت که نمی توانید مردم را فقط با گفتار٬ به اجرای خواسته هایتان وادار کنید. آنها در مقابل شما مقاومت می کنند٬ خواسته هایتان را تخریب می کنند و می کوشند در مقابل دستورهای شما نا فرمانی کنند. یک بار او به یکی از دوستانش گفته بود: «دریافته ام هنگامی که دهانت را می بندی٬ قدرت بیشتری داری.»

در مراحل بعدی زندگی٬ وارول این استراتژی را با موفقیت زیادی به کار برد. مصاحبه های او٬ تمرینی در سخنوری غیب گویانه بود: او سخنی مبهم و دوپهلو می گفت٬ و مفسر بیچاره میبایست به دور خود می چرخید تا معنایی برای آنها بیابد. زیرا تصور می کرد که در ورای این سخنان بی معنی٬ معنایی عمیق نهفته است. وارول به ندرت در مورد کارهایش صحبت می کرد. مردم بیشتر در مورد آن سخن می گفتند٬ و هرچه آنها بیشتر سخن می گفتند٬‌کار او ارزش بیشتری پیدا می کرد.

با کمتر از حد ضروری سخن گفتن٬ ظاهری معنادار و قدرتمند کسب می کنید. همچنین هرچه کمتر صحبت کنید٬ احتمال گفتم سخنان احمقانه و حتی خطرناک کمتر می شود.

در سال ۱۸۲۵ تزار جدید٬‌نیکلای اول در روسیه بر تخت نشست. بلافاصیه لیبرال هایی که خواهان مدرنیزه شدن کشور بودند٬ شورشی راه انداختند و خواهان پیشرفت کشورشان پا به پای ممالک اروپایی در زمینه صنایع و ساختمان شهری شدند. تزار٬ این شورش (جنبش دسامبریست ها) را بی رحمانه سرکوب کرد و یکی از رهبران٬ کندراتی رایلیف٬ را به مرگ محکوم کرد. در روز اعدام٬ رایلیف بر روی چهار پایه ای ایستاد و طنابی به دور گردنش انداخته شد. دریچه زیر پایش گشوده شد؛ اما به محض آویخته شدن رایلیف٬ طناب پاره شد و او به زمین افتاد. در آن زمان٬‌چنین رویدادی٬ علامت بی گناهی و بهشتی بودن محکوم تلقی می شد٬ و معمولا منجر به بخشوده شدن شخص اعدامی می گردید. پس از این که رایلیف خاک آلود و زخمی سر پا ایستاد٬ خطاب به جمعیت فریاد زد:‌«می بینید که در روسیه هیچ کاری درست انجام نمی شود؛ حتی نمی توانند یک طناب خوب بسازند.»

بلافاصله خبرچینی به کاخ زمستانی رفت و خبر اعدام نا موفق را بازگو کردو نیکلای اول٬ بر خلاف میل باطنی اش٬‌فرمان عفو را امضا کرد؛ اما از خبرچین پرسید:‌«آیا رایلیف پس از این معجزه چیزی نگفت؟‌»

خبر چین جواب داد:‌«قربان٬‌او گفت که در روسیه حتی نمی دانند چگونه یک طناب خوب بسازند.»

تزار گفت:‌«در این صورت٬ دستور دیگری می دهیم.» و نامه عفو وی را پاره کرد. روز بعد دوباره رایلیف به دار آویخته شد؛ اما این بار طناب پاره نشد.

درس آموختنی: حرفی را که از دهانت خارج شد٬ نمی توانی برگردانی. پس گفتارت را مهار کن. به ویژه در مورد طعنه زدن و ریشخند کردن احتیاط کن. زیرا بهایی را که در اثر کلمات خود می پردازی٬‌می توانی با فرو دادن آنها صرفه جویی کنی.




دورنما و تجسم


الهام در معبد دلفی. هنگامی که دیدار کنندگان از پیشگو بخواهند٬ او کلماتی مرموز به زبان می آورد که به نظر می رسد پر از معنا و مهم هستند. هیچکس از فرامین پیشگو سر باز نمیزند؛ زیرا آنها بر مرگ و زندگی کنترل دارند و قدرتمند هستند.



«یا هو»